حضرت عشق جل جلاله |
هم سن های دهه شصتی من حتما یادشان هست سالها پیش که وقت انتخاب رشته بود نمره بالاهای مدرسه رشته های ریاضی و تجربی می رفتند و نمره پایین ها انسانی! اگرچه بعدها رشته حقوق و پس از اشباع آن روانشناسی بخاطر شغلشان مطرح شدند و اشباع؛ اما همچنان مهندس و دکتر شدن آرزوی بچه های ماست! آیا تا کنون بچه ای در پاسخ سوال تکراری «می خواهی در آینده چه کاره شوی؟» به شما پاسخ داده: اندیشمند، فرهیخته، متفکر، فیلسوف، جامعه شناس، مدیر، طلبه، حقوقدان، ادیب و...؟! بله در اینکه یکی از مهمترین عوامل این مساله بحث نیاز مالی و گاهی حرص به مال بیشتر و عدم وجود عدالت شغلی و خلاصه پول بوده حرفی نیست؛ اما قطعا این همه مساله نیست؛ همانطور که همه زندگی پول نیست. حتی اگر به زندگی صرفا نگاه مادی هم داشته باشیم علوم انسانی بسیار مهم اند که اگر همان سالهای دور به رشته ها نگاهی متعادل بود امروز مدیریت اجرایی کشور تا این حد معیوب نمی بود. رشته های فنی و پزشکی در واقع ابزاری اند در دست رشته های انسانی. این ایدئولوژی است که می گوید با این علم بمب بساز یا دارو. رشته های فنی و پزشکی ماهیتا همان کارگری هستند؛ اما با پرستیژ و حقوق بیشتر و آنکه متفکر و اندیشمند پرورش می دهد رشته های انسانیست.
قطعا این مساله بدین معنا نیست که هر کس رشته انسانی خواند انسانتر از فردی است که رشته فنی خوانده است! بحث در مقایسه دو علم است نه اشخاصی که به آن علوم مجهز می شوند. چه بسا طلبه ای که تقوای کمتری از فرد عادی داشته باشد. اما به هر حال آنچه هدف و موضوع بحثش انسان است، رشته های انسانی اند. حال اگر جهان فرامادی را نیز در بحث راه دهیم بر آنچه گذشت تاکید بیشتر خواهد شد. اگرچه ساخت جاده و پل و تربیت پزشک و مهندس و ... برای زندگی لازم است اما آنچه هدف اصلی باید باشد خصوصا در حکومتی دینی، پرورش انسان است. اگر به فکر پرورش انسان بودیم امروز شاهد مدیران نجومی نبودیم که حقوق های نجومیشان را سهم خود از انقلاب می دانند و به این سوال پاسخ نمی دهند که اگر چنین است پس سهم مادر شهیدی که چهار فرزندش را به انقلاب بخشیده چه می شود؟! البته این مشکل ریشه در الگوهای جامعه دارد. تا زمانی که مسئولین ما حقوق آنچنانی داشته باشند دیگران هم صرفا همان پول مد نظرشان خواهد بود، تا زمانی که الگوی جامعه ما هنرمند و ورزشکار غیر متعهد باشد سایرین هم می خواهند آنگونه زندگی کنند به هر قیمتی! اگر مسئولین ما ساده زیستی را به جای اشرافی گری ترویج می نموند و انسانیت را به جای رفاه طلبی و دنیا گرایی، امروز می شد گفت غیر از رهبری هم چیز از انقلاب باقی مانده است! اما افسوس که غیر از رهبری چیزی از انقلاب باقی نمانده! بلکه فقط شعار انقلاب و انقلابی گری را سر می دهند که آن هم اگر رهبری نبود، نمی گفتند که هیچ؛ بلکه به اسم مقابله با مارکسیست سرکوبش می کردند! البته اینرا که گفتم «غیر از رهبری چیزی از انقلاب باقی نمانده» مقداری منفی بافی است و به لطف پروردگار ریشه انقلاب در بسیاری از افراد جامعه ما حتی نسل چهارمی ها جای گرفته و به کوری فتنه گران درخت تنومندش مستحکمتر از هر زمان به رشدش ادامه می دهد و به امید فروپاشی ایالات متحده، میوه هایش را در عراق، یمن، سوریه، نیجریه، بحرین و ... شاهد هستیم و موفقیتشان را نیز به امید حق خواهیم دید.
خلاصه اینکه بحث در اهمیت رشته های انسانی بود و در ادامه به برخی نتایج بی توجهی به این علوم اشاره ای شد. اما آنچه در آخر باید متذکر شد این است که با توجه به نتایج مذکور، جامعه ای که ارزش مباحث فکری را نداند و چنان ظاهرگرا باشد که صرفا پول یا نتیجه علوم را در مسائل ملموسی چون مهندسی و پزشکی مشاهده نماید؛ در واقع جامعه ای عقب مانده است. جهان سومی در حقیقت این است که ارزش یک پزشک از یک متفکر و اندیشمند بیشتر باشد. ظاهر گرایی اگر در مباحث دینی رخ دهد، ابن تیمیه و داعش را پدید می آورد و اگر در مسائل اجتماعی، هجوم به رشته های پزشکی و مهندسی را در برابر رشته های انسانی چند برابر می کند. چنانچه در بالا هم اشاره شد بحث در ارزش گزاری اشخاص نیست و قطعا نمی توان گفت فلان اندیشمند از فلان پزشک برتر است. بلکه بحث در رشته پزشکی و رشته های متفکر پرور است که مصادیق و میوه هایشان پزشک و اندیشمند می باشد. بنابر این در اینکه ارزش وجودی افراد به تقوای الهی است بحثی نیست و به امید حضرت حق که روز به روز بر ارزش تک تک ما و سعه وجودیمان افزوده شود. [ جمعه 95/11/29 ] [ 4:14 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |